سه روز گذشت
سلام گل پسر من الان سه روزه که شیر نخوردی و مرررررد شدی مرد کوچولوی مامان الان یک سال و 8ماه و بیست روزته خوووب بگم این سه روز چه جوری گذشت روز اول فقط یک نفس بدون خواب و استراحت با مامان جون و باباجون بازی کردی و اصلا اذیت نشدی ولی شب که خوابت گرفت با مظلومیت اومدی پیشم ولی وقتی دیدی اخ شده با بغض رفتی روی مامان جون دراز کشیدی و سریع خوابت برد خوابیدی منم کلی گریه کردیم یهو شب ساعت دو و نیم بیدار شدی با جیغ بنفش یک ساعت گریه کردی و بغل هیچکی جز من نمی رفتی و آروم نمی گرفتی تا اینکه با بدبختی رو پام خوابوندمت ولی تا صبح هر نیم ساعت بیدار شدی و جیغ و گریه باز من رو پام می خوابوندمت شب...
نویسنده :
محبوبه
10:30